ترکمن گل لری


ترکمن گل لری

شخصیت ها ـ فرهنگ و تاریخ ترکمن


گذری کوتاه بر زندگی طبیب حاذق ترکمن صحرا زنده یاد حاج مشهد قولی

تولد یعنی چشم را به جهان گشودن ، انسان یک بار چشم را به جهان می گشاید و یک بار هم فرو می بندد . متولد شدن یک انسان برابر است با تحمل نرمی و ملاطفت ها و سختی های روزگار . کسانی از زندگی بهره بیشتری عایدشان می شود که سختی و مرارت بیشتری را متحمل شوند تا شاید آسایش نسبی نصیبشان شود چه در این جهان یا دنیایی دیگر . افراد شهیر جزو کسانی هستند که در دوران زندگی مرارت می کشند و ار خود اثری بر جای می گذارند . یعنی زیستن را نه برای خود بلکه برای دیگران وقف می کنند و راه را برایشان هموار می نمایند . از جمله شخصیتی چون حافظ با شب زنده داری هایش اثری را خلق می کند که تا امروز و فرداهای دیگر یاد و نامشان را زنده می کند و مولانا همچنین و دیگرانی که در اذهان مردم همچون چراغی نورافشانی می کنند . اینها نیز یک بار چشم گشودند و بعد از حیات خودشان چشم های دیگران را منور کردند و چراغهای راهی برای آنها شدند .
شخصیت حاج مشهدی( مشهد حاجی ) در زمره افراد زنده یاد است . وی گر چه از میان ما رفته و جسم خاکی را به دنیایی دیگر سپرده و لیکن راه خود را به ما به ارمغان گذاشته است . وقتی درباره خصایل والای این مرد فرهیخته سخن به میان می آید بی درنگ هنر درک و دستان توانایش ، سر را به تحسین وا می دارد و تسلیم تجرب و مهارتش در علم طب سنتی می کند . گو اینکه وی طبیبی حاذق از دورانی دور بوده که به سرزمینمان فرستاده شده است . او مردی بود که در طبابت تجربی سر آمد بود و در حسن اخلاق پیشگام . وقتی دست و پای شکسته ای را در مقابلش می دید با تبحر خاصی معالجه می نمود که بی نظیر بود .
در گوشه ای از دنیا و در شهر کوچکی چون کمیش دپه این مرد خدا چشم به جهان گشود . بدلیل استعداد سرشارش در علم پزشکی و همچنین عدم دسترسی به امکانات پیشرفته مشغول تفحص و تحقیق در زمینه های مختلف شد و طولی نکشید که به طبیبی حاذق مبدل گشت . ابتدا مریض ها را با یک « تانگیر یالقا » یعنی خداوند به شما خیر دهد مداوا می نمود و کم کم با ابراز محبت و صداقت خودش به زندگی نسبتاٌ مرفهی دست یافت . ایشان هیچ وقت در مقابل مداوای بیماران وجهی را پیشنهاد و یا در خواست نمی نمود و این جود و کرم مراجعین بود که با خلوص نیت و وسع مقدور مرهمی بر امرارش می زدند و هدیه می دادند . مردم کمیش دپه به یاد دارند وقتی مرد غریبی وارد شهر می شد بی درنگ منزل ایشان را سراغ می گرفت و راهنمایش می کردند . هر چند کمیش دپه در گوشه ای از دنیا افتاده و از پیشرفتهای رایج محروم است و نقاط گردشگری و سیاحتی چندانی ندارد . اما بیشترین مسافران در چند دهه گذشته را نیازمندان به مداوای حاج مشهدی تشکیل می دادند و حاجت خویش را پیش وی می جستند . حاج مشهدی و یا بقول اهالی مشهد حاجی ، اخلاق بخصوصی داشت و این از علم بالایش منشا بود . وقتی با مریضی روبرو می شد مثل روانشناسی بزرگ عمل می کرد که سالها با این علم مویی سپید کرده . وی با تلفیق روانشناسی و طبابتش طوری به مداوا می پرداخت که شخص مریض حتی ذره ای درد احساس نمی نمود . چنان شیرین بیان بود که مراجعین شیفته اش می شدند و مبهوت سخنانش می گشتند . از استعداد بالا و ذهن سرشارش به خوبی بهره می جست و حتی مراجعین را پس از گذشت سالیان زیاد بخاطر داشت و آبا و اجدادشان را می شمرد . شیوه پرسش و پاسخ منحصر به فردی داشت و می دانست چه وقت سوال کند و بهترین پاسخ را دریافت نماید . با این شیوه و سرگرم نمودن مجروحین به سخنان شیرین و پرسش های معنا دار در اکثر مواقع آنها حتی احساس نمی کردند که مداوا شدند و د رحیرت دست و پای سالم خود را می دیدند که التیام یافته است . دست های معجزه گر ایشان با لمس کردن هر نقطه ای در می یافت که چه بیماری را دارد . حتی به بیماران روحی و روانی افراد نیز نظر می داد و آنهایی که از توانش خارج بود به پزشکان مجرب دیگر معرفی می نمود . در تشخیص دوا و تجویز آن متبحر بود و بیشتر داروهای ایشان نایاب و یا کم یاب و در بعضی مواقع مختص ایشان بود . یعنی در هیچ دارو خانه ای یافت نمی شد مگر یک مکان ، آنهم در تنها داروخانه و یا عطاری شهر در آن زمان ، عطاری عبدالحکیم حاجی ( حاج عبدالحکیم ) . گویی این دو مرد به هم عجین شده بودند و لازم و ملزوم هم بودند . مثل دو دوست و یار دیرین ، حاج مشهد مداوا می کرد و حاج عبدالحکیم دوا می داد . حتی بعضی از داروها که نایاب بود و تنها در عطاری حاج عبدالحکیم یافت می شد . پماد سبز رنگی که در کشور هندوستان تولید می شد و از کشورهای عربی مستقیماٌ به عطاری حاج عبدالحکیم وارد می شد و توسط حاج مشهدی تجویز می گشت . حاج مشهد در علم گیاهان دارویی ید طولایی داشت و با مخلوط کردن آنها دارویی می ساخت که در نوع خود بی نظیر و موثرترین بود . بیمارانی که از نقاط دور می آمدند ، می دانستند ک نسخه های حاج مشهدی در هیچ داروخانه ای یافت نمی شود و تنها در عطاری حاج عبدالحکیم می توانند بجویندش و حتی با صرف زمانی طولانی و انتظار راضی به تهیه اش بودند .
آوازه این طبیب متبحر از مرز استان نیز گذشته بود و از بلاد دور و نزدیک جهت معالجه به سوی وی می شتافتند . آنگاه که برخی مریضان نا امید از پزشکان دیگر به وی رجوع می کردند و شفا می یافتند ، شاید باور این مطلب مشکل باشد که بیمارانی از شهر های بزرگ با امکانات وسیع جهت معاینه و مداوا به شهر کوچک و دور افتاده ای چون کمیش دپه مراجعه میکردند . وجود شخصیتی چون حاج مشهدی در این شهر باعث شده بود تا آوازه کمیش دپه به اقصی نقاط کشور برسد و هرگاه اسمی این اینجا به میان می آمد بی درنگ نام حاج مشهد در بین کسانی که مراجعه کرده و یا شنیده بودند تداعی می کرد . این مرد خدا خدمت شایسته ای به مردم کمیش دپه نمود و نام خود و شهرش را زنده نگهداشت . گر چه از ایشان فرزندی باقی نماند اما پسری را به فرزند خواندگی قبول و در تعلیم آن کوشید و از خود بر جای گذشت .
ایشان تا اواخر عمر پر برکت خویش همچنان به طبابت اشتغال داشت و با نا بینایی اش که در اواخر نصیبش شده بود در شناختن مراجعین و هم صحبتی با آنها لحن شیرین وشوخ طبعی اش را حفظ می کرد و حتی بعضی مریضان متوجه نابینای اش نمی شدند . سر انجام در روز یکشنبه مورخه 18/6/86 در 93 سالگی این مردِ مردان ، بر اثر کهولت سن جان به جان آفرین تسلیم و به دیار باقی شتافت . روحش شاد و یادش پر رهرو باد .
احمد . خوزینی


حرمتلی دوستلار ؛ خوش گلدینگیز ( اگردا بیزی قوللاب دورسانگیز منت دار بولارس )

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نويسنده: گل سا | تاريخ: دو شنبه 6 شهريور 1391برچسب:مشهد حاجی , حاج مشهد , احمد , خوزینی , احمد خوزینی طبیب حاذق , گمیشان , کمیش دپه, | موضوع: <-PostCategory-> |